۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سهشنبه
فرد/ جمع، ميل/ قانون
اين هم يكي ديگر از آن جفت متناقض هايي است كه در انديشة عمودي (vertical) و سلسله مراتبي تاريخ تفكر مشاهده مي شود، كه در آن البته بار ارزشي طرف دوم است كه همواره سنگيني مي كند. كل سنت فلسفي به اعتقاد فيلسوفاني همچون نيچه، و به تبع او دلوز، باتاي، فوكو، دريدا و حتي ليوتار، داراي خاصيت عمودي در تفكر است. فصل مشترك تمام فلسفه هاي عمودي نوعي ثبات و استقرار و بي حركتي است، منشأ گرفته و درخت گونه كه همواره در جست و جوي سرچشمه ها و خاستگاه ها وقت خود را تلف مي كند. پس از آنكه نيچه توجه را از تفكر طولي و سلسله مراتبي (hierarchical) به تفكر عرضي برگرداند، و در واقع دست به «واژگوني ارزش ها» زد، محور عمودي انديشه جاي خود را به محور افقي (horizontal) داد كه وجه مشخصة آن حركت، شدن و تغيير است، انديشه اي كه همواره در حال دگرگوني و صيرورت و بازسازي خود است. به عبارت ديگر، «ريزومي» (rhizome) است، يعني رشد افقي آن است كه سبب دوام و تكثيرش مي شود. پس از نيچه، اخلاف پساساختارگرا و پست مدرن او در صدد برآمدند تا تضاد و تقابل ميان ارزش ها را يا متوجه سوية ديگر كنند يا آنكه تلفيقي از هر دو را به دست دهند. در اين ميان، بين «فرد» كه با «ميل» تعريف مي شود و «جمع» كه با «قانون»، از نظر ايشان هيچ تمايزي وجود ندارد؛ چرا كه چيزي به نام «ميل اجتماعي» مي تواند جاي ميل فردي و قانون جمعي را بگيرد و با نزديك ساختن محور عمودي و افقي انديشه به يكديگر، ميلي را سبب شود كه همواره در حال حركت است و صرف نمايش اوديپ وار ِ بازنمايي تن و اميال آن نيست. از نظر آنها، به ويژه دلوز و ليوتار، ميل فردي كه بنا بر روان كاوي فرويد همواره ميلي «سلبي» و مبتني بر «فقدان» است با تبديل شدن به ميل اجتماعي تبديل به ميلي «ايجابي» مي شود كه همواره در حال شكل دادن به خود است، و بر خلاف ميل فردي كه پروسه اي تخريبي و نفي كننده دارد، فرآيندي است تأييدگر – به معناي نيچه اي كلمه – يا آنچنان كه آنتونن آرتو مي گويد «بدني بدون عضو» است، و نه بدني انداموار و داراي عضو كه مي تواند به بدن اوديپ فروكاسته شود يعني به تصويرها و ايماژهايي از بدن و فرافكني هاي آن خشنود گردد، بلكه مي تواند حتي خود را تا تبديل شدن به بدني همچون بدنة سياسي و اجتماعي بالا كشد.